به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمدرضا خاکی اظهار کرد: نمایشنامه «پیرزن کرچ» اثر تادئوش روژهویچ نویسنده و شاعر معاصر لهستانی است. پیش از ترجمه «پیرزن کرچ» آثار دیگری از روژهویچ ترجمه کرده بودم که توسط نشر بیدگل منتشر شده بود؛ مانند: «شهادت یا یککم آسایشی که داریم/ فهرست» که از آثار مهم این نویسنده بهشمار میآید و شهرت جهانی دارد.
وی درباره سبک و روش نگارش روژهویچ گفت: این اثر تلفیقی از سوررئالیسم، رئالیسم و نوعی نمایش افسون است که میشود این را در کنار آثارش تجزیه و تحلیل کرد. به طور کلی روژهویچ یک نویسنده اجتماعی است و در تئاتر خود به مسائل جامعه دقیق نگاه میکند. جنگ دوم جهانی، آشویتس و تأثیرات غمباری که ایجاد کرد تأثیر عمیقی روی این نویسنده لهستانی گذاشته و این تأثیرات در آثار او منعکس شده است.
او همچنین بیان کرد: روژهویچ بهطور خاص در نمایشنامه «پیرزن کرچ» مسئلهای مطرح میکند که از دو جنبه مهم است: از طرفی جنگ و عوارض آن و از طرفی دیگر مسئله محیط زیست که امروزه به یک مسئله مهم جهانی تبدیل شده است و اینکه انسان به دست خودش محیط زیست را از بین میبرد و این یک تهدید بزرگ برای جهان و بشریت است. روژهویچ در این نمایشنامه تلاش میکند هشدار بدهد و نظرات را نسبت به این موضوع جلب کند.
خاکی درباره وضعیت تألیف و ترجمه نمایشنامه در ایران گفت: عده زیادی از سنین مختلف مشغول ترجمه هستند، نمایشنامههای متعددی از فرهنگها و زبانهای مختلف به فارسی ترجمه میشود؛ این موضوع به خودی خود خوب است ولی از آنجا که امکان گفتوگو بین مترجمان وجود ندارد و هرکس در گوشه خود دست به انتخاب میزند و اثری را ترجمه میکند میتواند یک مسئله باشد. چون کارگردان و مدرس دانشگاه هستم و آثاری هم ترجمه میکنم در عین حال آثاری که منتشر میشود میخوانم توجه به این نکته ضروری است: لزوماٌ همه آثار از کیفیت یکسان برخوردار نیستند. آثاری با کیفیت خوب، متوسط و گاهی نیز ضعیف ترجمه میشود.
وی در ادامه اضافه کرد: نکته مهم دیگر این است که همه کسانی که کاری را ترجمه میکنند تلاش میکنند بخشی از فرهنگ مدرن تئاتر را از زبانهای مختلف به فارسی ترجمه کنند و این به فضای فکری و اندیشههای تئاتر کشور ما کمک خواهد کرد. نمایشنامه همیشه یک تئاتر بالقوه است. یعنی نمایشنامه را میتوان در مرحله اول در حوزه ادبیات بررسی کرد ولی درواقع همه نمایشها یک امر بالقوه هستند که زمانی که بتوانند اجرا شوند و روی صحنه بیایند حیات و زندگی واقعی پیدا میکنند. درحال حاضر وضعیتی در اجرای نمایشها وجود دارد و در اکثر موارد با عنوان نمایشنامههای اروپایی و آمریکایی و خارجی روبهرو میشویم که روی صحنه اجرا میشوند ولی خیلی راحت نام مترجم را حذف میکنند و زحمتی که کشیده نادیده میگیرند. از طرف دیگر یک نمایش که در اجرا دو ساعت است را به یک اجرای یک ساعت یا سه ربع ساعت تبدیل میکنند، کارگردان و گروه اجرایی به میل خود و هر قسمتی را که بخواهند از این اجرا کم میکنند و این را در مقابل تماشاگر میگذارند. این یک مشکل بزرگ است و از نظر فرهنگی کار درستی نیست چون اثر نمایشی یک اثر مستقل است و ما نباید آن را به هر شکلی که میخواهیم تکیه پاره کنیم. این کار در ایران رواج پیدا کرده است.
خاکی در ادامه اظهار کرد: جریان دیگری بهوجود آمده است که به جای اینکه فرد خودش تلاش کند و نمایشنامه بنویسد از یک نمایشنامه ترجمه شده رونویسی میکند و به شکلی که خودش میخواهد درمیآورد. این کار نیز کار شایستهای نیست و یک نوع جعل کردن از بدل یک اصل میشود. این روشی که رایج شده و در حال حاضر در اجرای برخی از تئاترها میبینیم چندان مناسب نیست. تماشاگر و علاقهمند به تئاتر و دانشجوی تئاتر خواهان این هستند که یک اثر بهشکل کامل و با ویژگیهای خاص خود اجرا شود.
این کارگردان همچنین درباره تألیف و ترجمه در حوزه نمایشنامهنویسی گفت: تألیف و ترجمه نمایشنامه دو مقوله متفاوت است. تئاتر مانند بسیاری از پدیدههای مدرنیته بعد از انقلاب مشروطیت وارد ایران شد و ما با این پدیدهها آشنا شدیم. ما دارای تجربه و پیشینه درازمدتی که تئاتر اروپا دارد نیستیم بنابراین باید درهردو زمینه فعالیت کنیم. یعنی نویسندگان باید تلاش کنند نمایش بنویسند، نمایشهایی که منعکس کننده فضای اجتماعی، فرهنگی، روحیه، نیازها و مسائل خود ما در جامعه هست باشد. از سوی دیگر اجراکردن نمایشهای فرنگی از لحاظ فنی، تکنیکی، غنا و ارزشی که خیلی از اینها به عنوان آثار شاخصی که در همهجای دنیا ترجمه و اجرا میشوند هم بخشی از کار نویسندگان و مترجمان است که باید به آن توجه کرد و هر دو را باید در کنار هم داشته باشیم.
وی در ادامه افزود: نمیتوانیم یک نمایشنامه قوی و بالنده داشته باشیم بدون اینکه آثار برجسته دنیا را مطالعه کنیم. این یک نیاز دوطرفه و یک ضرورت به شمار میآید. مخصوصاً درحال حاضر که تعداد زیادی دانشکده داریم و تعداد زیادی دانشجو در این دانشکدهها در رشتههای مختلف تئاتری مشغول به تحصیل هستند، بنابراین ترجمه همچنان نقش عمدهای را دارد و به مدد آن است که با تکنیکها و روشهای جدید هم در نمایشنامهنویسی و هم در اجرا آشنا میشویم.
خاکی درباره استقبال از نمایشنامههای تألیفی یا ترجمه اظهار کرد: برای بازیگر و کارگردان تفاوت چندانی ندارد که نمایشنامه فرنگی باشد یا تألیفی. مهم این است که یک نمایشنامه خوب در اختیار باشد. اگر یک ترجمه است باید یک متن ترجمه شده خوب باشد و اگر یک نمایشنامه تألیفی توسط نویسنده ایرانی است باید خوب نوشته شده باشد. متن نمایشنامه باید با دقت نوشته شده و از کیفیتهای لازم برای اجرا برخوردار باشد. هر دوی اینها امکان ایجاد میکند برای گروه اجرایی، بازیگر، کارگردان، طراح صحنه و طراح لباس و غیره که بتواند کار خودش را عرضه کند. اجرای نمایش یک کار زمانبر و نیازمند وقت و تمرین زیادی است، بنابراین خود نوع نمایشنامه و میزان وقتی که برایش صرف میشود و توجهی که توسط کارگردان و بازیگران و همه گروههای اجرایی به کار برده میشود نقش بسیار مهمی در ارائه و اجرای با کیفیت و خوب یک نمایشنامه دارد.
او درباره استقبال تماشاگران گفت: نه تنها برای بازیگر که برای مخاطب نیز تفاوتی نمیکند که نمایشنامه تألیفی باشد یا ترجمه شده، کافی است با کیفیت خوب ارائه شود، زیرا بعد از چند دقیقه میتواند وارد متن داستان نمایشی شود و آن را دنبال کند. مسئله در هر دو سمت: چه در نمایش ایرانی چه در نمایش خارجی میزان کیفیت و دقتی که در خود آن اثر موجود است مهم است. تماشاگران علاقهمند و خوب درتئاتر داریم. توجه به مخاطب یک امر مهم است، این تأتریها هستند که مخاطب خود را میسازند، اگر تئأتر خوب و با کیفیت ارائه دهند مخاطب به این نوع تأتر و به این کیفیت عادت میکند. اگر این سطح را نازل کنید به عنوان اجراکننده، تماشاگر با این نوع اجرا عادت میکند. نهتنها در کشور ما در هر کشور دنیا تماشاگر بهطور خاص یک مسئله مهم است که جزو اولویتهای مهم در تأتر بهشمار میآید.
او در ادامه گفتوگو بیان کرد: نمایشنامهنویسی امروز ایران از یک سو به لحاظ کمیت و از سویی دیگر به لحاظ بعضی از جنبههای کیفی نسبت به سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ که سالهای رونق نمایشنامهنویسی در ایران شناخته میشود بسیار متفاوت است. بعضی از دوستان با تیراژ بالا در شکلها و سلیقهها و روشهای مختلف نمایشنامه نوشتهاند و کسانی هستند که با تیراژ پایین نوشتهاند و به کمیت توجهی نکردهاند. نمایشنامهنویسی امروز ایران هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. یعنی هنوز جریانهای واقعی نمایشنامهنویسی که بهنام شناخته شود و از نظر نوع، روش، سبک و شیوهکاری کاملا مستقل و شناخته شده باشد نداریم یا هنوز ایجاد نشده است. البته دوستانی هستند که آثارشان قابل توجه است و خوانده میشود ولی هنوز به آن شکل که از جریان واقعی تأتری در حوزه نمایشنامهنویسی امروز ایران صحبت کنیم من بصورت مشخص نمیشناسم.
این مترجم در پایان از بزرگترین معضل نمایشنامهنویسی ایران گفت: فقط به یک بحث مربوط نمیشود و شاید یکی از مواردی که بتوان نام برد این است که بعضی از نمایشنامههایی که میخوانم فارق از هرگونه نگاه به فضای اجتماعی ایران نوشته میشوند و نمایشنامههایی که میخواهند یک نگاه واقع گرا و یک نگاه عینی به جامعه داشته باشند نادر و کم تعداد هستند. در اینجا منظورم تأتر به معنای واقع گرایی در ادبیات نیست بلکه به معنی انتقال دادن مسائل اجتماعی، فرهنگی و مسائل روز برصحنه است در هر شکل و حوزه تکنیکی که اتفاق بیفتد. درواقع خیلی مانده که نمایشنامهنویسی ایران جایگاه خود را پیدا کند.
وی در ادامه افزود: همزمان با نمایشنامه «پیرزن کرچ»، نمایشنامه دیگری از این نویسنده به نام «هنرمند گرسنگی و خروج از هنرمند گرسنگی» را ترجمه کردهام که توسط نشر روزبهان راهی بازار شد. این نمایشنامه دارای دو بخش است: بخش اول قطعه داستانی از کافکا به نام «هنرمند گرسنگی» و بخش دوم نمایشی است که تادئوش روژهویچ براساس این قطعه کافکا نوشته است و نام آن را «خروج از هنرمند گرسنگی» گذاشت.
نظر شما